به من بگو تو اگر نباشی شانه های کدامین غزل مرا از این همه تنهایی بگیرد و من ابر به من بگو تو اگر نباشی لذت کدامین شعر مرا به نهایت یک عشق رساند؟ به من بگو تو اگر نباشی کدامین دست مهربان ساحل امن عاشقا نه ای برای زورق به من بگو تو اگر نباشی کدامین شوق پریدن فرصت دوباره برای پرستوی نا شکیب دلم باشد؟ به من بگو اگر تو نباشی کدامین افسون جادو شده ی سر غزل مرا به این همه خوب به من بگو اگر تو نباشی کدامین بهانه برای دلم باقی می ماند تا بهانه گیریهای این دل به من بگو تو اگر نباشی کدا مین ستاره مرا راهنمای تیره روزیهای بی شمارم باشد و به من بگو تو اگر نباشی کدامین آبی عشق را به تفسیر دوباره نشینم ؟کدامین بهار به من بگو تو اگر نباشی نصیب من از این زندگی چه خواهد بود؟ سهم من از عشق؟ به من بگو تو اگر نباشی نسیم دوستت دارم از سمت کدامین شرقی ترین آرزوی من به من بگو تو اگر نباشی به کدامین امید سر از بالین شبانه ها برگیرم و به شوق به من بگو تو اگر نباشی چه کسی مرا به سوی عاطفه خواهد برد و مرا مهمان دقایق
هزار دلتنگی را بر دامن کدامین آبی تا بی نهایت گریه کنم؟
شکسته ی قلبم باشد؟
به این همه زیبا به این همه سرشار پیوند زند؟
سودایی تمامی داشته باشد؟
ماه کدامین یلدایی ترین شب مرا به سمت صبح براند؟
را بفهمم ؟کدامین ترانه را بنوشم ؟کدامین غزل را بدانم ؟
قسمت من از آسمان؟ فرصت من از ابتدای زمین؟
خواهد وزید؟کدامین خاطره ی سبز مرا از این همه خزان خواهد گرفت؟ کدامین ظهر
مردادی مرا از این همه سرمای خمار خواهد ربود؟
کدامین روز هستیم را رنگی دوباره از آغاز زنم؟
مهربانی خویش خواهد کرد؟
نظرات شما عزیزان:
+نوشته
شده در سه شنبه 18 شهريور 1390برچسب:, ;ساعت20:3;توسط sepide; |
|